فلسطین
فلسطین کشوری است که به صورت تاریخی و از دوران روم باستان به ناحیهای گفته می شده که بین دریای مدیترانه و کرانه های رود اردون واقع شده است.
فلسطین در دوران های حتی قدیمی تر به ناحیهای محدودتر در کنار مرز دریای مدیترانه اطلاق میشد. در معنی جغرافیایی گسترده تر آن فلسطین میتواند به منطقهای اشاره کند که شامل مناطق اسرائیلی و فلسطینی، بخش هایی از اردن، لبنان و سوریه باشد. فلسطین همچنین میتواند به ناحیهای که در ابتدای قرن بیستم تحت قیومیت بریتانیا پس از شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول درآمد باشد. فلسطین همچنین ممکن است به کشور فلسطین که توسط السلطة الوطنیة الفلسطینیة (حکومت خودگردان فلسطین) اعلام شده و توسط بیش از صد کشور به رسمیت شناخته میشود اطلاق شود.
کلمة فلسطین از philistine که نام یک گروه غیریهودی ساکن در منطقهای کوچک از ساحل جنوبی به نام فیلیستا است، گرفته شده است. مرزهای « فیلیستا » در نزدیکی نوار غزه قرار دارد و پنج شهر غزه، اشکلون، اشداد، اکرون و جت را در بر میگیرد. در آثار مصری آمده است که افرادی که پلست (P-r-s-t) نامیده میشدند، از جمله کسانی بودند که در زمان حکومت رامسس سوم به مصر حمله کردند. این قضیه احتمالاً به فلسطینی ها اشاره دارد.
از دورة بیزانس، مرزهای بیزانسی پلستینا (اول و دوم) برای اشاره به منطقة جغرافیایی بین رودخانة اردن و دریای مدیترانه به کار رفته است.
این منطقه در سال ۱۵۱۶ میلادی جزئی از امپراتوری عثمانی شد حکمرانی عثمانی بر منطقه تا زمان جنگ عظیم (جنگ جهانی اول) یعنی زمانی که عثمانی از آلمان و متحدانش جانبداری کرد ادامه یافت. در طول جنگ جهانی اول، همزمان با فروپاشی امپراطوری عثمانی، بریتانیا عثمانی را از بیشتر این مناطق به عقب راند. با پایان امپراطوری عثمانی، شمار یهودیان فلسطین به ۵۵٬۰۰۰ نفر کاهش یافت.
بر اساس موافقت نامه سایکس- پیکو در سال ۱۹۱۶ میلادی، پیش بینی شده بود که بیشتر فلسطین، پس از رهایی از کنترل عثمانی، تبدیل به منطقهای بین المللی خواهد شد که تحت کنترل مستقیم فرانسه یا انگلیس قرار نخواهد داشت. بلافاصه پس از آن، آرتور بالفور وزیر امور خارجه انگلیس با صدور بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷، سرانجام طرح تأسیس وطن یهودیان در فلسطین را مطرح کرد استفاده رسمی از واژة انگلیسی فلسطین با اعطای حکم قیمومیت فلسطین به انگلیس بار دیگر رایج شد. در آوریل ۱۹۲۰ شورای عالی متحدین (ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن) در کنفرانس سانرمو تصمیماتی رسمی در مورد سرزمین های تحت قیمومت اتخاذ کرد. بر این اساس بریتانیا قیمومت فلسطین را پذیرفت، اما تصمیمی در مورد مرزهای سرزمین های تحت قیمومت و شرایطی که این سرزمین ها می بایست به موجب آن اداره می شد اتخاذ نشد. چیم ویزمن، نماینده سازمان صهیونیستی در سانرمو، متعاقبا گزارشی در این مورد به همکاران خود در لندن ارائه کرد. در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲ جامعه ملل ضوابط سرپرستی انگلیس بر فلسطین و اردن را تأیید کرد. در ۱۶ سپتامبر جامعه ملل رسماً یادداشتی از آرتور بالفور (لرد بالفور) را که تأیید میکرد اردن باید از بندهای مربوط به تأسیس سرزمین ملی یهودیان و نیز « تسهیل » مهاجرت یهیودیان به این سرزمین و اسکان آنان مستثنی شود تصویب کرد. در سال های پس از جنگ جهانی دوم، موقعیت انگلیس در فلسطین به تدریج بدتر شد. این امر ناشی از مجموعهای از عوامل بود سرانجام دولت انگلیس در سال ۱۹۴۷ اعلام کرد که خواستار پایان دادن به سرپرستی خود بر فلسطین است، و مسئولیت اداره فلسطین را به سازمان ملل متحد محول کرد.
در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ میلادی، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با دو سوم رأی اکثریت بین المللی، طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین را به تصویب رساند. (قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد)، این طرح که برای پایان دادن به مناقشه عرب ها و اسرائیل (مناقشه عرب و یهودیان) در نظر گرفته شده بود سرزمین فلسطین را به دو کشور یهودی نشین و عرب نشین تقسیم میکرد، و بخش اعظم بیت المقدس را که شامل بیت اللحم می شد تحت کنترل نیروهای بین المللی قرار میداد. رهبران یهودیان (و از آن جمله آژانس یهودیان)، این طرح را پذیرفتند، اما رهبران عرب فلسطین آن را نپذیرفته و از مذاکره در مورد آن امتناع کردند. کشورهای عرب و مسلمان همسایه فلسطین نیز با طرح تجزیه مخالفت کردند. پس از آنکه کمیته عالی عرب در سال ۱۹۴۷ میلادی اعلام شورش در بیت المقدس کرد جامعه عرب واکنش خشونتآمیزی نشان داده و دست به درگیری زدند که در نتیجه آن بسیاری از ساختمان ها و مغازه ها در آتش سوختند. با ادامه کشمکش های نظامی بین شبه نظامیان فلسطینی و یهودی در فلسطین، حق سرپرستی انگلیس بر فلسطین در تاریخ ۱۵ می ۱۹۴۸ به پایان رسید در حالیکه یک روز پیش از آن تأسیس کشور اسرائیل اعلام شده بود. همسایگان عرب و ارتش های آنان (لبنان، سوریه، عراق، مصر، اردن، ارتش جهاد، ارتش آزادی بخش عرب و عرب های محلی) بلافاصله پس از اعلام استقلال اسرائیل به این کشور حمله کردند، و متعاقب آن جنگ عرب ها و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی درگرفت. در نتیجه، طرح تجزیه فلسطین هیچگاه عملی نشد.
پس از وقوع جنگ عرب ها و اسرائیل در سال ۱۹۴۸میلادی، در موافقت نامه های آتش بس موقت مابین اسرائیل و کشورهای عرب همسایه آن هیچگاه از فلسطین به عنوان یک سرزمین مجزا نامی برده نشد. در این موافقت نامه ها فلسطین بین اسرائیل، مصر، سوریه و اردن تقسیم شد.
اسرائیل علاوه بر مناطقی که سازمان ملل متحد تقسیم بندی کرده بود ۲۶ درصد از سرزمین های تحت قیمومت در غرب رود اردن را نیز تصرف کرد. اردن نیز ۲۱ درصد از سرزمین های تحت قیمومت را تصرف و به خاک خود ضمیمه کرد. بیت المقدس به دو بخش تقسیم شد، و اردن بخش های شرقی از جمله شهر باستانی را در اختیار گرفته، و اسرائیل بخش غربی را در اختیار گرفت. مصر نیز باریکه غزه را در اختیار گرفت.
از دهه ۱۹۶۰ به بعد، اصطلاح « فلسطین » مرتبا در بافت های سیاسی به کار گرفته میشد. اعلامیه های مختلف، همچون اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین در سال ۱۹۸۸ میلادی توسط سازمان آزادی بخش فلسطین به کشوری که فلسطین نامیده میشد اشاره میکرد، و مرزهای آن را با درجات مختلف وضوح تعریف کرده، و از جمله خواستار ضمیمه شدن کل کشور اسرائیل به فلسطین شد. اخیراً، پیش نویس قانون اساسی فلسطین بر اساس کرانه باختری و باریکه غزه پیش از ۱۹۶۷ میلادی (جنگ شش روزه) مرزهای فلسطین را تعیین کرده است. این خط سبز (اسرائیل) بر اساس موافقت نامه خط آتش بس موقت 1949 تعیین شده؛ و مذاکرات مربوط به تعیین مرزهای دائمی هنوز انجام نشده است. علاوه بر این، از سال ۱۹۹۴میلادی، تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل بخش های مختلف فلسطین باستانی را در اختیار گرفته است.
مسئله فلسطین اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم در سازمان ملل متحد مطرح شد. اما ریشه مسئله فلسطین به عنوان یک مسئله بین المللی، در رودیداد هایی نهفته است که تا پایان جنگ جهانی اول رخ داد. این رویدادها منجر شد جامعه ملل فلسطین را به موجب سیستم قیمومت که به تصویب جامعه ملل رسیده بود تحت سرپرستی بریتانیا قرار دهد. در اصل، این سرپرستی قرار بود به صورت موقت و تا زمانی ادامه یابد که فلسطین به استقلال کامل دست مییابد، وضعیتی که در منشور جامعه ملل به رسمیت شناخته شده بود، اما در حقیقت سیر تحول تاریخی این قیمومت منجر به شکلگیری فلسطین به عنوان یک کشور مستقل نشد.
به رغم آنچه که در منشور جامعه ملل آمده بود و خواستار توجه به خواسته های عرب ها و یهودیان فلسطین در اعطای حکم قیمومت شده بود اما تصمیم اعطای قیمومت خواسته های مردم فلسطین را مدنظر قرار نداد. این امر اهمیت بسیاری یافت چرا که دولت انگلیس تقریبا پنج سال پیش از دریافت حکم قیمومت فلسطین از جامعه ملل به سازمان صهیونیست ها تعهد داده بود سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین تأسیس کند، چرا که رهبران صهیونیست ها با ارائه شواهد تاریخی مدعی بودند اجدادشان دو هزار سال پیش از پراکندگی یهودیان در فلسطین میزیسته اند.
در طول دوره قیمومت انگلیس بر فلسطین، سازمان صهیونیست ها تلاش میکرد شرایط تأسیس سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین فراهم کرده و مقدماتی ایجاد کند تا یهودیان و عرب ها بتوانند در کنار هم در این منطقه زندگی کنند. عرب های فلسطین احساس میکردند که این طرح منجر به نقض حقوق آنان خواهد شد. آنان همچنین معتقد بودند این امر منجر به نقض تضمیناتی میشود که متحدین در قبال حمایت عرب از آنان در جریان جنگ جهانی در مورد استقلال به رهبران عرب ها داده بودند. نتیجه این امر مخالفت فزاینده عرب ها با اعطای قیمومت فلسطین و متعاقب آن توسل عرب ها به خشونت علیه یهودیان شد.
تحلیل ژنتیکی جمعیت منطقه
بر اساس بررسی های ژنتیکی، جمعیت یهود و فلسطینی از لحاظ ژنتیکی تداخل دارند. مسلمانان فلسطینی دارای عوامل ژنتیکی ای هستند که در جمعیت شبه جزیره عرب یافت میشوند و در مورد یهودی ها بسیار نادر هستند. یهودیان اشکنازی نیز دارای عوامل ژنتیکیای هستند که در افراد اروپایی دیده میشوند و وجود چنین عواملی در عرب ها بسیار کم است.
دانشمندان علوم ژنتیک توافق دارند که در افراد خاورمیانه در زمان های پیش از تاریخ تداخل ژنتیکی بوده است. نبل در سال ۲۰۰۰ با انجام بررسی کروموزوم y haplotype برای بررسی نژادی یهودیان و مسلمانان فلسطینی عنوان کرد « ژن مشترک برای قسمت عمدهای از کروموزوم های y وجود دارد که نشان دهندة اجداد مشترک میباشد ». دو مدل هاپلوتایپ که تشکیل دهندة کلاید مسلمانان فلسطینی بود در میان یهودیان نیز وجود داشت که « نشان دهندة انحراف و یا تداخل از سایر افراد » می باشد. نبل عنوان کرد که این یافته هماهنگ با شواهد تاریخیای است که عنوان میکند که «بخشی و یا کل عرب های مسلمان در این کشور از نوادگان ساکنین محلی، عمدتاً مسیحی و یهودی، هستند که پس از پیروزی اسلام در قرن هفت بعد از میلاد به اسلام روی آوردند. این ساکنین محلی در واقع از نسل جمعیت اصلیای که چندین قرن و حتی در دوره های پیش از تاریخ در این منطقه میزیسته اند هستند.»
حکومت خودگردان فلسطین
حکومت ملی فلسطین در سال ۱۹۹۴ میلادی و متعاقب پیمان مصالحه اسلو بین سازمان آزادی بخش فلسطین و اسرائیل و به عنوان یک حکومت انتقالی پنج ساله تأسیس گردید تا در این مدت مذاکرات نهایی دو طرف انجام پذیرد. بر طبق پیمان مصالحه، اختیار کنترل مسائل امنیتی و کشوری مناطق شهرنشین (منطقة الف) و فقط کنترل مسائل کشوری مناطق روستایی (منطقة ب) به حکومت فلسطین تفویض گردید. بقیة مناطق، و از آن جمله مناطق مسکونی اسرائیل، منطقة درة اردن و جاده های عبوری بین مناطق فلسطینی نشین تحت کنترل انحصاری اسرائیل قرار گرفت (منطقه ج) بیت المقدس شرقی از شمول مفاد پیمان مستثنی گردید.
اگرچه طول دوره پنج ساله در سال 1999 میلادی منقضی گردید، وضعیت نهائی علیرغم تلاش هائی از قبیل نشست 2000 کمپ دیوید، نشست تابا و پیمان غیر رسمی ژنو هنوز مشخص نگردیده است.
در سال 2005 نیروهای اسرائیلی بصورت یکجانبه از نوار غزه عقب نشسته و کنترل کامل و موثر منطقه را به حکومت خود گردان فلسطین واگذار نمودند. ولی با این حال هنوز حکومت مستقل فلسطینی شکل نگرفته و کشمش در این منطقه همچنان به قوت خود باقی است.
با تشکر
محرم سعدی