عدالت adalet

سر نورمن فاستر

سر  نورمن  فاستر

 


ادامه مطلب
نویسنده: atila ׀ تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

بیکارترین رشته‌ها و اعلام نرخ جدید بیکاری

بیکارترین رشته‌ها و اعلام نرخ جدید بیکاری


ادامه مطلب
نویسنده: atila ׀ تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در تصاویر حکاکی شده در سنگهای تخت جمشید

در تصاویر حکاکی شده در سنگهای تخت جمشید

هیچکس عصبانی نیست

هیچکس سوار بر اسب نیست

هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید

در بین صدها پیکر تراشیده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد.

این ادب اصیل ما است: نجات قدرت احترام مهربانی خوشرویی ...

بیاد داشته باشیم «که» هستیم.

محرم سعیدی

نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

دسته گلی برای مادر

دسته گلی برای مادر


ادامه مطلب
نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

انتقام خانم ها

انتقام خانم ها

زن: میشه توی کار باغچه کمکم کنی؟

مرد: تو فکر کردی من باغبانم؟

زن: میشه توی تعمیر دستگیره در کمکم کنی؟

مرد: تو فکر کردی من نجارم؟

بعد از ظهر مرد از سر کار برمی گردد و میبیند همه چیز درست شده است ...

مرد: کی دستگیره در را درست کرد و باغچه را روبه راه کرد؟

زن: مرد همسایه و در ازاش ازم خواست یا یک همبرگر بهش بدم یا یک لب!

مرد: حتماً تو به او همبرگر را دادی!

زن: تو فکر کردی من گارسون رستورانم؟

نتیجه: همیشه از انتقام خانم ها بترسید.

محرم سعیدی

نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

susmak

نویسنده: atila ׀ تاریخ: دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Türk Milli Marşı Sözleri

Türk Milli Marşı Sözleri

Korkma, sönmez bu safaklarda yüzen al sancak;
Sönmeden yurdumun üstünde tüten en son ocak
O benim milletimin yildizidir, parlayacak;
O benimdir, o benim milletimindir ancak

Catma, kurban olayim, çehreni ey nazli hilal!
Kahraman irkima bir gül! Ne bu siddet, bu celal?
Sana olmaz dökülen kanlarimiz sonra helal
Hakkidir, hakk'a tapan, milletimin istiklal!

Ben ezelden beridir hür yasadim, hür yasarim
Hangi çilgin bana zincir vuracakmis? Sasarim!
Kükremis sel gibiyim, bendimi çigner, asarim
Yirtarim daglari, enginlere sigmam, tasarim

Garbin afakini sarmissa çelik zirhli duvar,
Benim iman dolu gögsüm gibi serhaddim var
Ulusun, korkma! Nasil böyle bir imani bogar,
Medeniyet!' dedigin tek disi kalmis canavar?

Arkadas! Yurduma alçaklari ugratma, sakin
Siper et gövdeni, dursun bu hayasizca akin
Dogacaktir sana va'dettigi günler hakk'in
Kim bilir, belki yarin, belki yarindan da yakin

Bastigin yerleri 'toprak!' diyerekg geçme,tani:
Düsün altinda binlerce kefensiz yatani
Sen sehit oglusun, incitme, yaziktir, atani:
Verme, dünyalari alsan da, bu cennet vatani

Kim bu cennet vatanin ugruna olmaz ki feda?
Suheda fiskiracak topragi siksan, suheda!
Cani, canani, bütün varimi alsin da hüda,
Etmesin tek vatanimdan beni dünyada cüda

Ruhumun senden, ilahi, sudur ancak emeli:
Degmesin mabedimin gögsüne namahrem eli
Bu ezanlar-ki sahadetleri dinin temeli,
Ebedi yurdumun üstünde benim inlemeli

O zaman vecd ile bin secde eder -varsa-tasim
, Her cerihamdan, ilahi, bosanip kanli yasim,
Fiskirir ruh-i mücerred gibi yerden na'sim;
O zaman yükselerek arsa deger belki basim

Dalgalan sen de safaklar gibi ey sanli hilal!
Olsun artik dökülen kanlarimin hepsi helal
Ebediyen sana yok, irkima yok izmihal:
Hakkidir, hür yasamis, bayragimin hürriyet;
Hakkidir, hakk'a tapan, milletimin istiklal!

Moharram saeidi

نویسنده: atila ׀ تاریخ: یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

بوسه و سیلی!

بوسه و سیلی!

ژنرال و ستوان جوان زیردستش سوار قطار شدند. تنها صندلی های خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود. ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند. قطار راه افتاد و وارد تونلی شد. حدود ده ثانیه تاریکی محض بود. در آن لحظات سکوت، کسانی که در کوپه بودند 2 چیز شنیدند: صدای بوسه و سیلی. هر یک از افرادی که در کوپه بودند از اتفاقی که افتاده بود تعبیر خودش را داشت:

خانم جوان در دل گفت: از اینکه ستوان مرا بوسید خوشحال شدم اما از اینکه مادربزرگم او را کتک زد خیلی خجالت کشیدم.

مادر بزگ به خود گفت: از اینکه آن جوانک نوه ام را بوسید کفرم درآمد اما افتخار میکنم که نوه ام جرأت تلافی کردن داشت.

ژنرال آنجا نشسته بود و فکر کرد ستوان جسارت زیادی نشان داد که آن دختر را بوسید اما چرا اشتباهی من سیلی خوردم.

ستوان تنها کسی بود که میدانست واقعاً چه اتفاقی افتاده است. در آن لحظات تاریکی او فرصت را غنیمت شمرده که دختر زیبا را ببوسد و به ژنرال سیلی بزند.

نتیجه: زندگی کوپه قطاری است و ما انسانها مسافران آن. هر کدام از ما آنچه را که می بینیم و مس شنویم براساس پیش فرضها و حدسیات و معتقدات خود ارزیابی و معنی می کنیم. غافل از اینکه ممکن است برداشت ما از واقعیت منطبق بر آن نباشد.

با سپاس

 محرم سعیدی

نویسنده: atila ׀ تاریخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

روزگار ما

روزگار ما

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند، گوشت بدن خودش را میکند و به جوجه هایش میداد می خوردند

زمستان تمام شد و کلاغ مرد!

اما بچه هایش نجات پیدا کردند و گفتند:

چه خوب شد مرد، راحت شدیم از این غذای تکراری!

این است واقعیت تلخ روزگار ما ....!

محرم سعیدی

نویسنده: atila ׀ تاریخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Azerbayejanin bashi sagolsun

 

Azerbayejanin bashi sagolsun

bir kez daha dogu azerbayijandaki depremde hayatine kaybeden tum vetendashlarimiza tanridan rahmet diliyoruz

 

نویسنده: atila ׀ تاریخ: چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

dogu azerbayijan depreme

 

 

dogu azerbayejan depremzedelerin acisine paylashiyoruz ve olen turk halkimiza tanridan rahmet ve kalannarina sabir diliyoruz

 

نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در فرودگاه محکوم به اعدام نشوید!

در فرودگاه محکوم به اعدام نشوید!


ادامه مطلب
نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

آقایان و خانم ها

Ø   « مردی از خدا پرسید: خدایا چرا زن ها را این قدر زیبا آفریدی؟ فرمود برای اینکه تو از او خوشت بیاد. گفت پس چرا این قدر احمق آفریدی؟ فرمود برای اینکه او از تو خوشش بیاد ».

Ø   چرا اتاق خواب را با چراغ سبز کم نور تزئین می کنند و یا چرا دختر و پسر همیشه در غروب آفتاب قدم می زنند و یا شاعر چرا می گوید بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم و نمی گوید ظهر و غیره ؟ برای اینکه عاشق و معشوق به وضوح صورت خود را نبینند تا از همدیگر خوششان بیاد.

Ø   « آقایان در جوانی خود خواه و در پیری مهربان می شوند. و خانم ها در جوانی مهربان و در پیری خود خواه می شوند ».

Ø   « آقایان وقتی عاشق می شوند انرژی شان دو برابر می شود. در حالی که خانم ها وقتی عاشق می شوند یک سوم انرژی و تمرکزشان افت می کند ».

Ø   « خانم ها تا زمانی که ازدواج نکرده اند نگران آینده هستند در حالی که آقایان بعد از ازدواج نگران آینده هستند ».

Ø   « در آقایان اول پول دوم سلامتی و سوم عشق است. در حالی که در خانم ها اول عشق دوم سلامتی و سوم پول است ».

Ø   « آقایان به سکوت علاقمند هستند در حالی که خانم ها به گفتگو علاقمند می باشند ».

Ø   « آقایان از راه چشم عاشق می شوند و خانم ها از راه گوش عاشق می شوند ».

Ø   « آقایان هدف گرا هستند در حالی که خانم ها مسیر گرا می باشند ».

Ø   « آقایان در آینده سیر می کنند در حالی که خانم ها در گذشته سیر می کنند ».

Ø   « آقایان در مقوله ی تقلب مهارت دارند در حالی که خانم ها در مقوله ی تقلید مهارت دارند».

Ø   « آقایان به طور متوسط 14 هزار کلمه در روز حرف می زنند در حالی که خانم ها  26 هزار کلمه در روز حرف می زنند.

Ø   « دختر ها در تابستان پنجم ابتدایی عاشق می شوند در حالی که پسرها در تابستان دوم راهنمایی این احساس را پیدا می کنند ».

با سپاس سعیدی

نویسنده: atila ׀ تاریخ: چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نیلسون ماندلا

نیلسون ماندلا

« نیلسون ماندلا رهبر آزادی خواه آفریقای جنوبی در سال 1918 به دنیا آمد و 27 سال از زندگی خود را در زندان سپری کرد. ماندلا خواهان برابری سیاهان و سفیدان بود و مخالف رژیم آپارتید در آفریقای جنوبی بود. وی به سال 1991 به علت برچیده شدن رژیم آپارتید آزاد و در سال 1994 به عنوان اولین رئیس جمهور سیاه انتخاب شد. وی نماد آزادی سیاهان در آفریقاست ».

نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 22 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مسترکارت master card

مسترکارت  master card

 

مسترکارت  master card

مسترکارت در واقع یک کارت اعتباري بين المللي است که دارنده آن قادر است بدون محدوديت زماني و مکاني از آن براي انجام بسياري از امور مالي و اعتباري خود استفاده نمايد. با توجه به ويژگي هاي اين کارت اعتباري معروف و نياز روز افرون به خدمات آن، داشتن مسترکارت مي تواند خود به تنهايي يک فرصت تجاري براي دارنده آن محسوب شود

مستر کارت در حقيقت نوعي كيف پول الكترونيكي است كه نياز كاربر را از همراه داشتن پول نقد در داد و ستد هاي روزمره مرتفع مي سازد .استفاده از انواع ابتدايي اين كارتها در دهة هفتاد ميلادي در آمريكا و اروپا آغاز شده و با استقبال روز افزون مردم اين كشور ها روبرو گشت طي دو دهه اخير استفاده از اين كارتها به عنوان جايگزين بسيار مناسبي براي پول فراگير شده و در بيش از 120 كشور دنيا مورد استفاده قرار مي گيرد    .

اين كارتها از كاربرد جهاني برخوردارند و ميتوان آنها را بصورت بين المللي استفاده نمود. اين كارتها از پشتيباني شركتهاي بسيار بزرگ و معتبري برخوردارند و اكثر بانكهاي معتبر دنيا عامل واگذاري كارتها مي باشند 

 


ادامه مطلب
نویسنده: atila ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

سه سنت فکری در مورد منشاء و ماهیت عدالت

سه سنت فکری در مورد منشاء و ماهیت عدالت

 


ادامه مطلب
نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

منظور از عدالت چیست؟

 

منظور از عدالت چیست؟


ادامه مطلب
نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

لوج

لوج

دهقان پیر، با ناله می گفت: ارباب! آخر درد من یکی دوتا که نیست، با وجود این همه

بدبختی، نمی دانم خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را « چپ » آفریده است؟

! دوخترم همه چیز را دوتا می بیند!

ارباب پرخاش کرد که بدبخت! چهل سال است نان مرا زهرمار می کنی!

 

مگر کور بودی، ندیدی که چشم دختر من هم « چپ » است؟!

 

گفت چرا ارباب دیدم .... اما ... چیزی که هست. دختر شما همه ای این خوشبختی ها را دوتا

می بیند ... ولی دختر من . این همه بدبختی ها را .....

محرم سعیدی

نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مکافات عمل

مکافات عمل

یک شبی در راه دوری، گرگ پیری بر زمین افتاد و مرد ...!!

لاشه ی گندیده آن گرگ را کفتار خورد....!!

در دل غار کثیفی پیر کفتار، زمین مرگ را بوسید و خفت .....

قاصدی این ماجرا را با کرکسان زشت گفت....!!

جسم گند آلود کفتار را کرکسان، غارتگران خوردند....

لرزه بر دامان کوه افتاد ....!!

سنگها بر روی هم هموار گشت ...

کرکسان هم جملگی مردند ....!!!

 محرم سعیدی

 

نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 22 دی 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

حدود جوانی

حدود جوانی

از شمال محدود است، به آینده ای که نیست

به اضافه ی غم پیری و سایه مخوف ممات.

از جنوب به گذشته ی پوچی پُر از خاطرات تلخ       گاهی اوقات شیرین

مشرق، طلوع آفتاب عشق، صلح با مرگ شروع جنگ حیات

مغرب، فرسنگها از حیات دور، آغوش تنگ گور

غروب عشق دیرین

این چه حدودیست! آیا شنیده ای و میدانی؟

حدود دنیای متزلزلی است مرسوم به جوانی!!

 

نویسنده: atila ׀ تاریخ: سه شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 10 صفحه بعد

درباره وبلاگ

Welcome to the blog of justice


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , adalet.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM